در سال 1194 میلادی هستیم. مائوریس دِ بِرِیسی، دشمن شماره یک پادشاهی انگلستان، درنبردی تنبهتن با یک شوالیه سیاهپوش مرموز پیکار میکند. ناگهان، شوالیه سیاهپوش دست برتر را میگیرد و هویت اصلیاش را در گوش د بریسی زمزمه میکند: «من پادشاه انگلستان، ریچارد شیردل هستم.» د بریسی با شنیدن نام ریچارد شیردل، تمام انگیزه، امید و قوت خود را از دست میدهد و از ترس تسلیم میشود. پس از مدتی د بریسی به ریچارد شیردل پیشنهاد میدهد که ارتش فری لنسهایش (به انگلیسی: Free Lances که به معنی نیزهداران آزاد است) را به خدمت بگیرد. این سربازان، مزدورانی بودند که بهصورت آزادانه، به هرکس که بیشترین دستمزد را پرداخت کند، خدمت میکردند. این داستانی بود که در رمان سر والتر اسکات (به انگلیسی: Sir Walter Scott) به نام آیونهو (به انگلیسی: Ivanhoe) روایتشده است. اقتصاد گیگ از همین نقطه به معروفیت رسید. البته اسکات از لفظ فریلنسر استفاده نکرد، ولی احتمالاً این کلمه از همین رمان تکامل یافت و به شخصی اطلاق شد که بهصورت مستقل از هر شرکتی کار میکند. در این بخش قصد داریم اقتصاد گیگ را شرح دهیم و به مشکلاتی که بر سر راه این دنیای آزاد وجود دارد، اشاره بزنیم.
اقتصاد گیگ چیست؟
اقتصاد گیگ به دنیای اقتصادی فریلنسرها و آزادکاران میگویند. به نظر میرسد استقلالی که در این دنیای اقتصادی وجود دارد، باعث خوشحالی فریلنسرها میشود. نظرسنجی معتبری در سال 2016 میلادی و در 6 کشور مختلف صورت گرفت و از فریلنسرهایی که با انتخاب خود وارد این حرفه شدند، سؤال شد: آیا از شغل خود راضی هستید؟ نتیجه این شد که بیش از 70 درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی از شغل خود (نسبت به شغلهای سنتی) راضی و خوشحال بودند. این افراد مهمترین ویژگی اقتصاد گیگ را استقلال و انعطافپذیری (کجا و چه زمانی کار کنند) عنوان نمودند. همچنین در نظرسنجی که در ایالاتمتحده صورت گرفت، نصف فریلنسرها گفتند که هیچ پول، حقوق و یا دستمزدی نمیتواند آنها را راضی کند تا از این آزادکاری استعفا دهند و به شغلهای سنتی روی بیاورند.
در مقطعی از زندگیات و یا حتی شاید همین حالا، از خودت بپرسی که آیا حرفه فریلنسری در اقتصاد گیگ مناسب تو خواهد بود یا خیر. برای موفقیت در این راه به چند چیز نیاز خواهی داشت. ابتدا به مهارتی نیاز داری که تقاضا برای آن زیاد باشد. این مهارت میتواند عمومی مانند رانندگی و یا بسیار تخصصی مانند جراحی اعصاب باشد. خوبی اقتصاد گیگ این است که تقریباً همه رشتهها را میپذیرد. همچنین اگر تقاضا برای مهارتت بالا و عرضه آن مهارت پایین باشد، میتوانی قیمت بیشتری را برای خدمتت تعیین کنی.
مشکلات فریلنسری
در ادامه تو باید به یک کارآفرین تبدیل شوی. قبل از اینکه فریلنسرها بتوانند کاری انجام دهند، باید کار را در اقتصاد گیگ بیابند. برای این کار باید خدماتت را تبلیغ کنی، بهپای میز مذاکره بنشینی، شبکهای مشتریان راضی بسازی و کلی مهارتهای مدیریتی دیگر مانند مدیریت پروژه، مدیریت زمان و حسابداری بیاموزی. درنهایت، اگر میتوانی، بهتر است که بودجهای برای خود و یا خانواده هم کنار بگذاری، زیرا در اقتصاد گیگ افراد بهصورت خودکار امتیازات شغلهای حقوقبگیر را، مانند بیمه، مرخصی با حقوق و یا طول درمان، دریافت نمیکنند.
فریلنسینگ تاریخچه طولانی دارد، اما فریلنسینگ دیجیتال مانند اسنپ، پارسکدرز و فایور، کاملاً جدید است. آنها میگویند که ما با مشتری ارتباط داریم و بعضی از کارهای کارآفرینی و مدیریتی را بر عهده میگیریم تا تو بتوانی بر روی کار متمرکز شوی. اما یک سری هزینههای پنهانی در این قضیه وجود دارد. نخست، زندگی تو آنقدر هم که فکر میکنی منعطف نیست. برای مثال اگر در اسنپ کار میکنی، شاید انتخاب زمان کار کردن با تو باشد، اما اینکه چطور و با چه شرایط و مبلغی انجامش دهی، از کنترل تو خارج است. اپ اسنپ مسیر را به تو میگوید و مجبورت میکند که خودت مشتریانی را که امتیاز پایین میدهند، مدیریت کنی.
مسئله دیگر، مسئله پول و دستمزد است. تو نمیتوانی دقیقاً میزان درآمدت را محاسبه کنی. درآمدها، به متغیرهای مختلفی مانند مکان، پلتفرم و مهارت فریلنسر وابسته است. همچنین دادههایی که ما از میزان درآمد فریلنسرها در اقتصاد گیگ داریم ناقص هستند. یکی از بزرگترین پایگاههای داده در دنیا مربوط به اوبر (همان اسنپ بینالمللی) است. این پایگاه داده، شامل 740 میلیون سفر توسط 1.8 میلیون راننده، بین سالهای 2015 تا 2017 است. محققان این دادهها را در سال 2018 تحلیل کردند و دریافتند، پس از محاسبه کمیسیون شرکت اوبر و هزینههای تجاری، درآمد میانگین رانندگان از 22 دلار در ساعت به تنها 12 دلار در ساعت رسید. خرید بعضی از مزایا این درآمد را بیشتر نیز کاهش میدهد.
ازایندست از متغیرها در پلتفرمهای مختلف اقتصاد گیگ فراوان هستند. برای مثال یک شرکت پست در برزیل، مشتریان را به رانندگان متصل و سهمش را دریافت میکند. اما بااینحال کاملاً خودش را از پروسه بیرون کشیده است. حتی اگر جنسی دزدیده شود، شرکت هیچگونه مسئولیتی قبول نمیکند. در خارج از کشور، محققان مستقلی وجود دارند که همه پلتفرمهای اقتصاد گیگ را بررسی میکنند و با توجه به متغیرها و معیارهای مختلف، آنها را دستهبندی میکنند و امتیاز میدهند.
بههرحال، اقتصاد گیگ و فریلنسری، معایب خودش را هم داراست و شاید نتوان با آن به یک درآمد قابل اتکایی رسید. اما برای خیلی از افرادی که راه دیگری پیش رویشان نمانده و باید هرچه سریعتر پول دربیاورند (مثلاً کسی که تازه شغلش را ازدستداده است.) اقتصاد گیگ سریعترین، آسانترین و مطمئنترین مکان برای استخدام شدن است. به همین دلیل، بعضیها به فریلنسری، شغل جایگزین و یا پلن بی نیز میگویند. بنابراین با در نظر گرفتن همه گفتهها و متغیرهای مختلف، به نظرت آیا باید فقط انگشتانت را در استخر اقتصاد گیگ کنی و یا با شیرجهای ناگهانی وارد آن شوی؟ از خودت بپرس: «من به چه اندازه برای انعطافپذیری و خودمختاری اهمیت قائل هستم؟» آیا ترجیح میدهی در یک محیط سازماندهی شده کارکنی؟ یا محیط موردعلاقه خودت را بسازی؟ آیا حاضری شبکهای مشتریان بیابی؟ آیا منظم و خود هدایتشده هستی؟ و از همه مهمتر، درآمد مورد انتظارت بهصورت هفتگی چه قدر است؟
این پست دارای یک نظر است
منابع
Christoph Sarow
AIM Creative Studios