وقتی رونالد ریگان برای نخستین بار در سال 1981 میلادی به کاخ سفید راه پیدا کرد، اقتصاد ایالاتمتحدهآمریکا در وضعیت بغرنجی قرار داشت. نرخ بیکاری بالا بود و با گذشت زمان بالاتر هم میرفت. در سال 1979 میلادی، نرخ تورم به بالاترین سطح خودش در دوران صلح رسید. چنین نرخ تورمی (13.29 درصد) در تاریخ ایالاتمتحده بیسابقه بود. دولت ریگان در تلاش برای حل این بحران، سیاستهای اقتصادی متعددی را وضع کرد که از مهمترین آنها میتوان به کاهش مالیات برای کمپانیهای بزرگ و اشخاص بسیار پردرآمد اشاره نمود. جریان ازاینقرار است که تصور میشد با کاهش مالیات ثروتمندان، پول مازادی که آنها تولید میکردند، مانند لیوانی که تا حداکثر ظرفیتش پرشده باشد، سرریز میشود و به افراد کمدرآمدتر نشت میکند. به همین دلیل به چنین سیاستی، نظریه نشت اقتصادی (به انگلیسی: Trickle-down economics) گفته میشود. در این بخش قصد داریم، بهصورت اجمالی به نظریه نشت اقتصادی بپردازیم و دریابیم که آیا این نظریه مؤثر است یا خیر.
نظریه نشت اقتصادی چیست؟
دهه 80 و 90 میلادی، یکی طولانیترین و پایدارترین دورههای رشد اقتصادی برای ایالاتمتحدهآمریکا بود. درآمد سرانه افزایش یافت و شغلهای متعددی ایجاد شد. از همان زمان تاکنون، بسیاری از سیاستمداران با استناد به نظریه نشت اقتصادی و موفقیتهای اخیرش، کاهش مالیات برای ثروتمندان را توجیه کردند. اما آیا این سیاستها (چه از طریق تحریک رشد اقتصادی و چه از طریق افزایش رفاه مردم) بهواقع مؤثر بودند؟ آیا این نظریه در شرایط مختلف اثر خواهد کرد؟
برای پاسخ به این سؤالات، مهمترین موضوعی که باید در نظر بگیریم، این است که بفهمیم آیا کاهش مالیات باعث آسیب به درآمد مالیاتی دولت خواهد شد یا خیر. یا اینکه آیا درآمد مالیاتی ذخیرهشده میتواند محرک اقتصاد باشد؟ و این نظریه نشت اقتصادی آیا تأثیری بر زندگی روزانه مردم خواهد گذاشت؟ ایده پشت کاهش مالیات این است که اگر مالیات بیشازاندازه زیاد باشد، مردم تمایل چندانی به کار، تلاش و فعالیت نشان نخواهند داد. پس اگر مردم فعالیت نکنند، درآمد مالیاتی در عمل کاهش پیدا میکند. در این صورت با کاهش مالیات، درواقع مردم به این خاطر که میتوانند پول بیشتری را برای خود نگهدارند، بیشتر کار میکنند و به طبع درآمد مالیاتی نیز افزایش پیدا خواهد کرد.
البته برای همین کاهش مالیات هم سقف و محدودیتی وجود دارد. برای مثال بدیهی است که با مالیات صفر درصدی، فارغ از میزان فعالیت مردم، هیچ درآمدی بهحساب دولت واریز نخواهد شد. باوجوداینکه شاید کاهش مالیات دهک پایین جواب دهد، اما کاهش مالیات دهک نخست میتواند اثر معکوسی بر تولید و فعالیت داشته باشد. در زمان ریاست جمهوری ریگان، نرخ مالیات بسیار بالا بود. دولت او با اعمال نظریه نشت اقتصادی نرخ مالیات بر درآمد را از 70 به 28 درصد و مالیات بر شرکتها را از 48 به 34 درصد کاهش داد. حال برای مقایسه، میتوانیم به نرخ مالیات اوایل سال 2021 میلادی – که 37 و 21 درصد بودند – اشارهکنیم.
در کشورهای سرمایهداری، وقتی نرخ مالیات پایین باشد، کاهش مالیات افراد ثروتمند میتواند آسیبزا باشد. برای مثال، در سال 2012-2013، قانونگذاران ایالت کانزاس آمریکا، نرخ مالیات بر درآمد را تقریباً 30 درصد کاهش دادند و برخی از مالیاتهای شرکتی را به صفر رساندند. درنتیجه این عمل، بلافاصله ترازنامه دولت به محدوده منفی سقوط وحشتناکی کرد و هنوز هم که هنوز است، نتوانسته از این تصمیم ریکاوری کند. در اینجا افراد ثروتمند و کمپانیها، پول مازاد را به چرخه اقتصاد بازنگرداندند. بهعبارتدیگر، نظریه نشت اقتصادی در عمل جواب نداد و پول از لیوان ثروتمندان به دیگر اقشار جامعه سرریز نکرد.
الگوی تکرار شده
این جواب ندادنها به نظر میرسد به یک الگو تبدیلشدهاند. مدرسه اقتصاد لندن، مطالعه گستردهای در 18 کشور مختلف و در بازههای زمانی متفاوت ترتیب داد. محققان این دانشگاه نشان دادند که کاهش مالیات، باعث افزایش ثروت یک درصدیها شده و از آنطرف، تأثیر چندانی بر دیگر اقشار جامعه و کلیت اقتصاد نگذاشته است. برای اینکه کاهش مالیات وضعشده بر ثروتمندان بهواقع محرک اقتصاد باشد، باید بهنوعی آنها مجبور شوند که پول مازاد را در خود اقتصاد (برای مثال کسبوکارهای محلی) خرج کنند. اما این اتفاقی نیست که در بخش عملیاتی نظریه نشت اقتصادی رخ میدهد.
درس دوم علوم اقتصادی و (تمام علوم سیاسی) این است که هیچ سیاست اقتصادی بهتنهایی کارساز نیست. هر زمان و مکان، خاص است و سیاستهای مختلفی دستبهدست هم دادند تا آن سیاست برجسته بتواند عمل کند. بنابراین تنها یک کیس آزمایشی برای هر سناریو در دسترس محققان و دانشمندان اقتصاد قرار دارد و این وضعیت، کار را برای ارائه یک نظریه و قوانین جامع حاکم بر همه جوامع بسیار سخت میکند. ما هیچوقت نمیتوانیم با اطمینان بیان کنیم که سیاست اقتصادی شماره یک قطعاً جواب خواهد داد یا خیر.
با همه اینها، طرفداران نظریه کاپیتالیسم (به انگلیسی: Capitalism) همچنان بر کاهش مالیات افراطی و نظریه نشت اقتصادی تأکید زیادی میکنند. چه در دوران ریگان و چه در عصر حاضر، اکثر اوقات قول چیزهای قطعی را میدهند: اگر ثروتمندترین اقشار جامعه را آزاد گذاشته و بگذاریم سرمایه مازادشان را در هرجایی بهغیراز مالیات دولتی هدر دهند، بهطور مستقیم برافزایش رفاه اقشار کم درامد تر اثر میگذارند. البته که شواهد چندان محکمی برای پشتیبانی از این موضوع و نظریه نشت اقتصادی وجود ندارد و همه ما میدانیم که در علوم تجربی، مدارک، مستندات شواهد همیشه حرف اول را خواهند زد.
این پست دارای یک نظر است
منابع:
Jonathan Smith
Gavin Edwards
Movult