مطمئن نیستیم که با خواندن تیتر معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند ما را دیوانه خطاب کردی یا خیر، اما مطمئنیم که متولد شدن در یک خانواده ثروتمند رؤیایی است که در آن زندگی کردهای. ما بیل و ملیندا گیتس را میبینیم و میگوییم ایکاش آن دو پدر مادر ما بودند. حتی اگر اکنون ما را به فرزندی قبول نمایند، مشکلی نیست. مطمئنیم که پدر و مادر خونی ما نیز مشکلی با این قضیه ندارند؛ پس آنطور به ما نگاه نکن!
ثروتمند بودن مزایای بسیاری دارد. حتی فکر اینکه همهی نیازهایت تنها با چرخش یک انگشت برآورده شود انسان را به وجد میآورد. این طرز فکر خیلی از افراد را قانع میکند تا آرامش ذهن و کیفیت زندگی خود درراه رسیدن به ثروتی ناچیز، حتی از راه غیرقانونی، فدا نمایند.
اما آیا ارزشش را دارد؟ آیا با متولد شدن در خانوادهای که ما را در ثروت غرق میکردند، احساس بهتری داشتیم؟ آیا واقعاً عبارت معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند وجود خارجی دارد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، تا انتهای یادداشت با ماه همراه باش.
تلهی ثروت بادآورده
داشتن پدر و مادری ثروتمند و توانایی خرید چیزهایی مانند خودروهایی سریع و عمارتهایی لاکچری به نظر رؤیایی میآید. اما شاید آنچنان ایده آل نباشد. بیا به برخی از معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند نگاهی بیندازیم.
1. نداشتن استقلال
فرزندان متمول تقریباً همیشه فرصتهای نامحدودی دارند. نام آنها تنها برای ورود به هر دریچهای کافی است؛ دریچههایی که مردم کل زندگی خود را صرف رسیدن به یکی از آنها میکنند.
مسئله اینجاست که فرزندان ثروت ممکن است هیچوقت در زندگی معنای استقلال را بهطور کامل درک نکنند. از معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند این است که در اکثر مواقع سرنوشت آنها تعیینشده است. والدین ثروتمندی که تاجر زعفران هستند، فرزندانشان را از همان کودکی برای این کار آماده مینمایند.
اما چه اتفاقی میافتد اگر آن کودک به حرفه، شغل یا شرکت والدین خود علاقهای نداشته باشد؟ چه میشود اگر فرزند یک تاجر زعفران بخواهد عکاس حرفهای یا مکانیک باشد؟ کودک خانواده فقیر بدون دخالت پدرومادرش میتواند آیندهاش را بسازد، اما کودک متمول باید تصمیمات حیاتی زندگیاش را تحت نفوذ زیاد والدینش بگیرد.
آیندهی تحمیلشده توسط والدین با فطرت آزاد انسان تناقض دارد و این تناقض مشکلات روحی ایجاد خواهد کرد.
2. بیتفاوت نسبت به دستاوردها
یکی دیگر از معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند بیتفاوتی نسبت به موفقیتهاست. ما مایلیم قدر فرصتهایی را که خلق کردهایم، بدانیم؛ مخصوصاً اگر محدود باشند. دستاوردهای متعدد، غلبه بر مشکلات و پیروزی به شخص اعتمادبهنفس بیشتری خواهد داد تا بازندگی روبرو شود و به دستاوردهای بزرگتری برسد.
گذشته از همه اینها، کودک ثروتمند نیازی به دستوپا کردن نام برای خود ندارد؛ زیرا در هنگام تولد شناختهشده است. آنها بهندرت در مورد خودشان احساس خوبی دارند و این موضوع میتواند به اعتمادبهنفس شخص ضربه بزند.
فرزندان متمول باید خودشان را به خانواده و جامعه اثبات نمایند. شاید این موضوع بتواند محرکی به سمت موفقیت باشد، اما اگر بهدرستی مدیریت نشود، ممکن است به یک فاجعه ختم شود. مخصوصاً اگر انتظارات بالا باشد.
ترس از اشتباه معمولاً به افسردگی و مشکلات روحی ختم میشود. انتظاراتی که جامعه از یک کودک ثروتمند دارد، اصلاً قابلمقایسه با یک کودک فقیر نیست. کودک فقیر چیزی برای از دست دادن ندارد و این ذهنیت، مغزش را آمادهی موفقیت و مسئولیتپذیری میکند.
3. ذهنیت حقبهجانب بودن
چندی پیش فیلم «Knives Out» را تماشا کردیم. سناریویی در این فیلم اتفاق افتاد که بسیار جالب بود. برای کسانی که این فیلم را تماشا نکردند، خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
این فیلم؛ داستان یک پدربزرگ ثروتمند، با چندین نوه و فرزند که به نظر میرسید عاشقشان بود، شروع میشود. یکی از نوههای موردعلاقهاش که حتی یک روز هم در زندگیاش کارنکرده بود، متوجه شد که قرار است از ارث محروم شود. بعدها مشخص شد که این پدربزرگ همه فرزندان و نوههایش را از ارث محروم کرده بود.
او از این رفتار رنجیدهخاطر شد و تصمیم گرفت، پدربزرگ را به قتل رسانده و به گردن پرستارش بیندازد؛ همان پرستاری که قرار بود تنها وارث این ثروت باشد. به نظر تو چه چیزی باعث شد تا تمام بستگانش را از ارث محروم نماید؟ پاسخ واضح است؛ او سعی داشت به آنها استقلال و مسئولیتپذیری را یاد دهد. اما راستش را بخواهی این کار کمی دیر انجام شد.
این ویژگی رفتاری باید از کودکی به فرزندان آموخته شود و نه در دوران میانسالی آنها.
از معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند همین حقبهجانب بودن است. شاید این دید جسورانهای به زندگی فرد بدهد، اما تصور اینکه همیشه مستحق همه چیز هستند، نابودشان خواهند کرد.
وقتی چیزی را بخواهند و به دست نیاورند، همه را مقصر میدانند بهغیراز خودشان. فرزندی که در فقر بزرگشده ارزش کار سخت و قناعت را میداند. او تنها زمانی تصور میکند که حق با اوست که واقعاً استحقاقش را داشته باشد. او مسئولیتپذیر است، از ضعفهایش بهخوبی آگاه است و کس دیگری را در شکستهایش مقصر نمیداند.
بچههای پولدار همیشه چیزی را که میخواهند به دست میآورند و با حس عدم پذیرش و طرد شدن آشنایی ندارند. بنابراین هنگامیکه دست به رد سینهشان میخورد، بسیار عصبی، ناراحت و افسرده میشوند.
نداشتن حس طرد شدن از معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند است. فراموش نکن که باید در نقطهای از زندگی جواب نه بشنوی و با مسئولیتپذیری به موفقیتهای بزرگی برسی. این چیزی است که فرزندان ثروت از آن بیبهرهاند.
4. نداشتن صبر و پشتکار
میگویند تمامکمال انسان در سه چیز است : فراگرفتن دانش، شکیبایی در پیشآمدها و ناگواریها و اندازه نگهداشتن در زندگی.
نداشتن صبر و پشتکار یکی از بزرگترین معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند است. کودکی در ناز و نعمت بزرگشده به موفقیتهای آسان عادت کرده است. تصور کن که چه اتفاقی میافتد اگر همهچیز خراب شود؟ آیا او میتواند با صبر و پشتکار خود آن را به شکوه گذشته بازگرداند؟
به نظر نمیرسد چنین اتفاقی بیفتد. زندگی درس خویشتنداری و صبر را به فرزند متمول یاد نداده. از صفر آغاز کردن یا بازسازی یک امپراتوری برای چنین فردی بسیار دشوار است؛ زیرا هر چیزی را که خواسته بدون لحظهای درنگ در اختیارش گذاشتهشده و دید بلندمدت از او گرفتهشده است.
ما معتقدیم تجربهای که کودک فقیر از طرد شدن، قربانی بودن و جنگیدن برای بقا به دست میآورد، بسیار ارزشمند است و قطعاً در بزرگسالی او را برای مواجه با مشکلات بزرگتر آماده میکند.
در انتها باید بگوییم که ما هیچ دشمنی شخصی با فرزندان خانوادههای ثروتمند نداریم. زیرا همانطور که از تیتر معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند مشخص است، هیچ تقصیری متوجه آنها نیست.
همچنین آنها دارای ویژگیهای تحسینبرانگیزی مانند جسارت، تحصیلات عالی و صلاحیت هستند. بااینحال همهی نقاط ضعف و معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند میتواند با تصمیمات صحیح والدین پوشش داده شود.
با توجه به بلوغ و اعتمادبهنفسی که مستقل بودن همراه خود دارد، ما فرزندانی را دیدیم که از ثروت و جایگاه اجتماعی والدین خود چشمپوشی کردند و تصمیم گرفتند که بر مستقل باشند. برای ما، این ذهنیت، بسیار عالی و سازنده است.
مثال خوبی که میتوان زد، اندرسون کوپر مجری و خبرنگار شبکه سیانان آمریکا است. او تصمیم گرفت از ارث زیادی که توسط خانوادهاش برایش گذاشتهشده بود، فاصله بگیرد وزندگیاش را خودش بسازد. نکتهی جالب این است که در حال حاضر، او در رشته خودش یکی از بیشترین دستمزدها را دریافت میکند.
انسان نمیتواند به ثروتی که به دست نیاورده افتخار کند. بیل گیتس مطمئن شده که پس از مرگش تمام ثروتش به خیریه اختصاص یابد تا فرزندانش به او وابسته نباشند. مهم نیست که چه قدر پول به یک شخص اهدا کنی، تا زمانی که نتواند پولهای کوچک را مدیریت کند، از پس پولهای بزرگ بر نخواهد آمد. اینیکی دیگر از معایب متولد شدن در یک خانواده ثروتمند است.
درک مفهوم استقلال توسط فرزندان متمول، شاید مهمترین مفهومی باشد که باید از والدین بیاموزند. ما همگی برای فرزندانمان زندگی راحتی را طلب میکنیم، اما نباید از محبت زیاد آنها در مسیر فساد و انحطاط قرار دهیم.
درنهایت امیدواریم اگر هنوز هم میخواهی توسط بیل گیتس به فرزندی پذیرفته شوی، کمی بیشتر تفکر کنی؛ زیرا تو هرگز از ثروت عظیم او بهرهمند نخواهی شد. پیشنهاد ما این است که به سراغ یک میلیاردر دیگر بروی؛ شاید جف بزوس؟
اگر این پست را پسندیدی، حتماً با دوستانت به اشتراک بگذار. در انتها اگر نظری در مورد این پست یا دیگر پستها داری، حتماً با ما در میان بگذار. ما وقتی نظراتت را میخوانیم بسیار خوشحال میشویم. این بازخوردها مایه دلگرمی ماست و انگیزهٔ ما را برای رسیدن به هدفمان دوچندان میکند.
متشکریم که با ما همراه بودی. تا بعد.
این پست دارای یک نظر است
جالب بود