شاید زمانی که برای بار اول با کتاب هنر جنگ سان تزو روبرو شوی، با خود بگویی: «چرا کسی در قرن 21 این کتاب را بخواند؟» حق با توست. نهتنها تو، بلکه اکثریت مردم جهان نیز در جنگ نیستند. حتی اگر در جنگ بودی، این کتاب احتمالاً تنها به درد رهبران و فرماندهان نظامی بخورد. اما در همین کتاب، سه قانون از سان تزو وجود دارد که بهسرعت زندگیات را متحول خواهد کرد.
هنگامیکه صفحات کتاب را ورق بزنی، به جملهای برمیخوری که تصورت از هدف این کتاب را کاملاً تغییر میدهد: «اگر خودت و دشمنت را بشناسی، دیگر نباید از نتایج صدها نبرد بترسی.» شاید به نظر خندهدار بیاید، اما اگر در مورد ایدههای ارائهشده در این کتاب کمی بیشتر تأملکنی، به این نتیجه میرسی که زندگی از دیدگاه سان تزو یک جنگ است.
البته جنگ نه به معنای سنتی آن؛ بلکه به معنای مشکلاتی مشابه که در زندگی روزمره به آنها برخورد میکنیم، مشکلاتی مانند بحثوجدلهای کلامی و روحی با دوستان یا رقبا. حدس بزن، هنگامیکه سایت «دایپرز» با «آمازون» وارد درگیری شد، پاسخ آمازون چه بود؟
ابتدا پیشنهاد خرید کل دایپرز را به مدیرانش دادند که رد شد. سپس آمازون با تکیهبر نظام سرمایهداری حاکم برجهان، توانست اصطلاح «Too Big To Fail» را به معنای واقعی کلمه اجرا کند. بیزوس آنقدر شرکتش را با ضرر پیش برد، که دایپرز ورشکست شد. زیرا دایپرز توانایی رقابت با توانایی مالی، نیروی کار، نفوذ و شهرت آمازون را نداشت. بدین ترتیب آمازون توانست انحصارش را حفظ کند و قانون را از نو بنویسد.
در این زمان خود جف بیزوس نیز گفت که: «اگر شرکتشان را به ما نفروشند، آمازون قیمت دایپرز را به صفر خواهد رساند.» ما در این دنیا زندگی میکنیم، دنیایی که مدیرانش وحشیگری را قانونی و وحدت را تمسخر میکنند.
بنابراین برای موفقیت در این دنیای بیرحم باید از قوانین و طرز تفکر مدیرانش مطلع باشی. ما در این بخش از آموزشهای ویتارو قرار است سه قانون از سان تزو را بیان کنیم که مطمئن هستیم، زندگیات را متحول خواهد کرد. پس تا انتهای یادداشت با ما همراه باش.
1. به نقاط ضعف حمله و از نقاط قوت دوریکن.
اولین بخش سه قانون از سان تزو حمله به نقاط ضعف زندگی و دوری از نقاط قوتش است. بسیاری از افراد سلبریتیها را الگوی خود قرار میدهند و تلاش میکنند که مانند آنها باشند. یک کودک فوتبالیست دوست دارد مانند کریستیانو رونالدو باشد. او با تمرین زیاد، برنامه منظم، پشتکار بالا و تقلید حرکات الگویش میخواهد رونالدو شود. اما موفق نمیشود و علتش را هم درک نمیکند.
در همین ایران خودمان، میلیونها کودک هستند که میخواهند رونالدو شوند. افراد زیادی هستند که استعداد و پشتکار بیشتری نسبت به آن کودک دارند. چرا باید آن کودک پا به این محیط رقابتی بگذارد؟ این کودک باید با افرادی رقابت کند که شب و روزبه رونالدو شدن فکر میکنند و بسیاری از آنها استعداد خدادادی برای فوتبالیست شدن دارند.
چرا استعداد یاب های یک باشگاه فوتبال باید به دنبال آن کودک باشند، درحالی که بازیکنهای بسیاری بهتری در ایران وجود دارند؟
بگذار سؤالی ازت بپرسم. برای فوتبالیست شدن به چه چیزی نیاز داری؟ یک توپ و کفش. این دو وسیله را تقریباً همه دارند. حال آن را با پسر خود کریستیانو رونالدو مقایسه کن. چند نفر وضع مالی او رادارند؟ چند نفر از امکانات آن کودک برخوردار هستند؟ چه کسی از امتیاز فرزند رونالدو بودن بهرهمنداست؟ چه کسی شهرت او را دارا است؟
تو نمیتوانی در یک محیط پررقابت پا بگذاری، کاری که همه انجام میدهند را انجام دهی و منتظر نتایجی متفاوت بمانی. تو برای موفقیت در هر عرصهای باید کار متفاوتی انجام دهی و نباید هر کاری که دیگران انجام میدهند را تکرار کنی. کارهایی را باید انجام دهی که دیگران نمیتوانند.
پس اگر به فوتبال علاقه و استعدادش راداری، میتوانی یک مربی اختصاصی و حرفهای استخدام کنی. این کار قطعاً ارزان نخواهد بود؛ اما از این میلیونها کودک، چند نفر یک مربی حرفهای و اختصاصی استخدام میکنند؟
2. همیشه بدان که چه زمان باید بجنگی و چه زمان عقبنشینی کنی.
فرض کن تو اضافهوزن داری و بهطور اتفاقی به یک ویدیو کوتاه انگیزشی در اینستاگرام برمیخوری. ناگهان، تمام وجود و ارادهات برای کاهش وزن هماهنگ میشود و تو در آن لحظه عزمت را جزم میکنی تا جهان را به تسخیر خود درآوری.
به خود قول میدهی که هرروز صبح بدوی، کالریهای مصرفیات را کاهش دهی، شکر مصرف نکنی، فستفود را کنار بگذاری و هرروز ورزش کنی. به نظر میرسد برنامه فوقالعادهای برای رسیدن اندام ایدهآل است. اما در واقعیت چه اتفاقی میافتد؟ یکبار انجامش میدهی، شاید هم دو بار. اما در روز سوم تصمیم میگیری که برنامه باشگاه را لغو کنی، زیرا حسش را نداری. و پس از چند روز، بازهم به همان سبک زندگی ناسالم گذشتهات بازمیگردی.
دومین بخش سه قانون از سان تزو اشاره به مسئله مهم نبرد در چندین جبهه دارد. اینطور نیست که بهصورت بنیادین مشکلی در تو وجود داشته باشد. اما مسئله اینجاست، کمتر کسی اراده کافی را برای نبرد در چندین جبهه، آنهم بهطور همزمان دارد. مهم نیست که چه قدر بااستعداد باشی، تو باید درک کنی که منابعت محدود هستند. اگر در چند جبهه بجنگی، درنهایت به سرنوشت هیتلر دچار خواهی شد.
ابتدا سعی کن مصرف شکر را محدود کنی. اگر شکر از سبد غذاییات حذف شد، میتوانی به مورد بعدی – که میتواند دویدن روزانه باشد – بروی. پس از عادت کردن به دویدن روزانه، باشگاه گزینه بعدی خواهد بود.
اگر نبردهایت را عاقلانه انتخاب نکنی، قطعاً شکست خواهی خورد. برای ما مهم نیست که تو چه کسی هستی؛ امکان ندارد که صورت همزمان یک ستاره بسکتبال، فرد سیاسی موفق و یک خواننده معروف باشی. علتش هم ساده است، تو زمان کافی برای موفقیت در همه این عرصهها را نداری.
یا باید هرروز در زمینبازی، برای بهترین شدن در بسکتبال تمرین کنی، یا باید کد نویسی را بیاموزی و با وارد شدن به دنیای تکنولوژی، یک مشکل پیچیدهای را حل نمایی. به همین خاطر است که اگر به همه افراد موفق بنگری، تنها به خاطر یکچیز معروف هستند؛ لبران جیمز در بسکتبال، انریکه ایگلسیاس در خوانندگی و وارن بافت در سرمایهگذاری.
3. اگر خودت و دشمنت را بشناسی، دیگر نباید از نتایج صدها نبرد بترسی.
اگر فعال بازار بورس باشی، قطعاً به افرادی برخورد کردهای که ضرر زیادی در این بازار متحمل شدهاند و میگویند که دیگر در این بازار سرمایهگذاری نخواهند کرد. آنها سعی میکنند تو را قانع کنند که بازار سرمایه قمار خالص است. البته اگر بیدانش و برنامه وارد این بازار شوی، در حقیقت قمار میکنی.
قبل از ورود جدی به این بازار، باید ماه و سالها در مورد ماهیت بازار سرمایه و دلایل افزایش و کاهش قیمت یک سهم مطالعه و تحقیق کرده باشی. تو نمیتوانی سهام یک شرکتی را تنها به علت معروف بودن یا شنیدن نامش در اخبار و فضای مجازی، بخری. اگر این کار را کردی، پس دیگر نباید با ریزش قیمت آن در روز بعد متعجب شوی.
بهطورکلی اگر در هر موضوعی دانش و آمادگی کافی نداشته باشی، آن موضوع قمار تبدیل میشود. در بخش سوم سه قانون از سان تزو مسئله شناخت خود و حریف بسیار پراهمیت نشان داده میشود.
سان تزو میگوید با شناخت خود و حریف، هرگز بازنده نمیشوی. تو اگر از ماهیت بازار سرمایه اطلاع داشته باشی، تنها حریفت – که خودت باشی – بشناسی، عوامل تأثیرگذار بر قیمت را بدانی، هیجانات احساسیات را کنترل کنی و از تحلیلهای مختلف آگاهی داشته باشی، دیگر چه کسی میتواند جلوی تو بایستد؟
کتاب هنر جنگ سان تزو پر است از این مفاهیم. البته ما تنها سه قانون از سان تزو را بهصورت خلاصه معرفی کردیم؛ زیرا نمیتوانیم همه آنها را موردبحث قرار دهیم. در این صورت این مقاله از حجم خود کتاب اصلی نیز بیشتر خواهد شد. اما موضوع بسیار اعجابانگیز این است که چطور استراتژیهای معرفیشده در هزاران سال پیش، هنوز هم کاربردی هستند.
به نظر میرسد هسته اصلی بشریت از آن زمان تاکنون تغییر چندانی نکرده، که این موضوع میتواند مسائل بسیار مهمی را به ما بیاموزد. حال نوبت توست. آیا کتاب هنر جنگ سان تزو رو خواندهای؟ چه درسی از این کتاب آموختی؟ ما بسیار کنجکاویم که بدانیم نظرت در مورد این کتاب چیست. بنابراین نظرت را در بخش نظرات همین پست، یا در شبکههای اجتماعی ما به آدرس @Vitaroir ارسال کن. ما وقتی نظرات تو را میخوانیم از ته دل خوشحال میشویم.
متشکریم که با ما همراه بودی، تا بعد.
این پست دارای یک نظر است
منابع استفاده شده در این یادداشت:
WIkipedia
Wikiquote
Ancient eu
Suntzusaid
Proactive Thinker
کتاب هنر جنگ اثر سان تزو