بسیاری از مقالات اخیر در نشریات و پایگاههای کوچک و بزرگ، در مورد فروپاشی اقتصاد چین صحبت میکنند. اما آیا اقتصاد چین در حال فروپاشی است؟ البته که چین در یک دردسر بزرگ افتاده؛ بحران بزرگ املاک، بحرانهای بانکی، قرنطینه سنگین کرونا، فرار سرمایه و یک مدل رشدی که به نظر میرسد دیگر بهدرستی کار نمیکند. اما همه اینها برای به خاک نشاندن و فروپاشی کامل اقتصاد این کشور کافی نخواهند بود. نخست اینکه، نظام سیاسی چین بههیچوجه شبیه بهنظام سیاسی آمریکا نیست، درنتیجه پاسخش هم با پاسخ آمریکا (رکود بزرگ) متفاوت خواهد بود. دوم، اقتصاد چین هیچ شباهتی به کشورهای آسیایی (مانند سریلانکا) که درواقع در حال فروپاشی هستند، ندارد. در این بخش قصد داریم این به این دو تفاوت نگاهی بیندازیم و دریابیم که آیا اقتصاد چین در حال فروپاشی است یا خیر.
چین، آمریکا نیست
بله، شاید در ابتدا به نظر برسد که وضعیت چین بهشدت مشابه وضعیت آمریکا در بحران دهه 1930 و سال 2008 میلادی باشد. این دو بحران بانکی منجر به چنان فروپاشی اقتصادی بزرگی شدند که نام آنها به رکود بزرگ و رکود بزرگ مالی معروف شد. اما حال ببینیم که وضعیت حال حاضر چین چه تفاوتها و شباهتهایی با این دو رخداد بزرگ دارد. داستان رکود بزرگ اوایل 1930 میلادی، با رشد سرسامآور میزان وامدهی بانکها و همچنین افزایش عظیم قیمت داراییهای مالی (بیشتر در بازار سهام) شروع شد. بهطور مشابه، داستان رکود بزرگ مالی با رشد سرسامآور اعتبار کارتهای اعتباری و افزایش قیمت عظیم داراییهای مالی (بیشتر در املاک و بازار سهام) آغاز گشت.
تا به اینجا که وضعیت اقتصاد چین در حالی فروپاشی بسیار مشابه وضعیت ایالاتمتحده است. از سال 2009 به بعد، بانکها و دیگر موسسههای مالی چینی، به طرز دیوانهواری شروع به ثبت وامهای عظیم کردند تا عامل اصلی افزایش قیمت املاک و مستغلات باشند. نتیجه این افزایش قیمتها این شد که شهرهایی مانند شنزن و شانگهای در مقایسه با نیویورک (در سال 2020) 4 برابر گرانتر شوند. بدیهی است که قیمت داراییها در مقایسه با حجم اقتصاد نمیتوانند تا ابد رشد کنند. بنابراین در هر سه مورد قیمت داراییها باید در یکزمانی کاهش یابند.
در هر سه مورد، بانکهایی که این وامها را به پشتوانهاین داراییها ارائه دادند، شروع به ورشکستگی کردند. مردم نیز مطمئن نبودند که پولشان ایمن خواهد بود یا خیر، پس تصمیم گرفتند سرمایهشان را از بانک طلب کنند. چنین عملی در هیچ نظام بانکی مدرن کاپیتالیستی امکانپذیر نخواهد بود. هجوم مردم به بانکها (به انگلیسی: Bank Run) برای دریافت پول نقد، اتفاقی است که هم در آمریکا و هم در چین رخداده و در حال رخ دادن است. در همین نقطه بود که راه رکود بزرگ دهه 1930 و رکورد بزرگ مالی 2008 از یکدیگر جدا شد. برای اینکه دریابیم آیا اقتصاد چین در حال فروپاشی است یا خیر، ابتدا باید تفاوت این دو بحران را شرح دهیم.
در آغاز رکود بزرگ دهه 1930، بانک مرکزی ایالاتمتحده اساساً به بانکها اجازه داد که سقوط کنند و فروبپاشند. چنین چیزی برای هر کسبوکار عادی که تصمیم اشتباه بزرگی بگیرد، ورشکستگی یک نتیجه کاملاً طبیعی است. اما مسئله اینجاست که بانکها هم در نظام پرداخت و هم در نظام اعتباری کل اقتصاد کشور نقش مهمی ایفا میکنند. اینکه بگذاریم نظام بانکی ما از هم بپاشد، مثل این است که درب تمام کمپانیهای تولید برق را تخته کنیم. شاید ازنظر اخلاقی توجیهپذیر باشد اما در آخر این تصمیم کل اقتصاد را متلاشی میکند.
آمریکا، چین نیست
میتوانیم بگوییم اقتصاد چین در حال فروپاشی است اگر دولت چین بگذارد چنین اتفاقی رخ دهد. در مورد آمریکا، یک دهه طول کشید تا اقتصاد به حالت اول بازگردد. اما در بحران سال 2008، در آخر فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) ناجی نظام مالی کشور شد. بازهم تأکید میشود که نجات دادن بانکها از تصمیم اشتباه و طمع کارانه خودشان کار اخلاقی نیست. اما ایالاتمتحده با این کار از یک بحران بزرگ دیگر فرار کرد و بعد از 5 سال به حالت اول بازگشت. در اینجاست که ما خواهیم فهمید که چرا داستان چین با ایالاتمتحده متفاوت است.
بانک مرکزی چین درست همانند بانک مرکزی آمریکا، میداند که مجازات بانکها به خاطر رفتار نادرستشان منجر به فروپاشی کل اقتصاد خواهد شد. اما دولت چین در حال حاضر نرخ بهره بانکی را کاهش داده و عملیات نجات بانکها و املاک را آغاز کرده است. بهغیراز این، دو تفاوت مهم دیگر بین وضعیت اقتصاد چین در حال فروپاشی سال 2022 و رکودهای بزرگ 1930 و 2008 وجود دارد. ابتدا اینکه بیشتر سیستم بانکی چین تحت تملک دولت است. بنابراین هجوم مردم به بانکها نمیتواند چندان مشکلساز باشد، زیرا بانک مرکزی چین میتواند بهراحتی برایشان پول نقد فراهم کند. دوم، برخلاف آمریکا، دولت چین خودش حباب اقتصاد را از بین برد.
پول نامحدود چین
پس بهطور خلاصه، اقتصاد چین مانند رکود بزرگ آمریکا از هم نخواهد پاشید؛ زیرا بانک مرکزی چین درس خوبی را از فدرال رزرو در دوران رکود بزرگ آموخت. بله، رفتارهای بیپروا و طمع کارانه باید عواقب داشته باشد، اما نه با له کردن کل اقتصاد کشور. بهعلاوه، به نظر نمیرسد بحران چین حتی بهاندازه بحران آمریکا شدید و خطرناک باشد. علتش این است که ثبات برای حکومت چین از حکومت آمریکا بیشتر اهمیت دارد. پس احتمالاً چین با خرج زیاد و بهزور موانع را کنار خواهد زد. در این نقطه میتوانی بگویی که اقتصاد چین در حال فروپاشی با آمریکا قابلمقایسه نیست، زیرا دلار آمریکا بهعنوان ارز ذخیره جهانی پذیرفتهشده است.
آمریکا دستش برای چاپ پول بیشتر باز است زیرا دولتهای دیگر تورم را از آمریکا خارج و وارد کشور خود میکنند. در اینجا یکی دیگر از ویژگیهای کلیدی مشکل چین، این است که سرمایهگذاران بینالمللی به نظر میرسد در حال فرار (خروج سرمایه) از چین هستند. پس بهتر است که چین با آمریکا مقایسه نشود، بلکه با دیگر کشورهای آسیایی مانند سریلانکا که اقتصادشان بهواقع در حال فروپاشی است، مقایسه گردد.
چین، سریلانکا نیست
خیر! چین نمیتواند با سریلانکا مقایسه شود. دلیلی که چین میتواند نظام بانکیاش را نجات دهد (البته اگر بخواهد)، این است که برخلاف سریلانکا، چین از دو راه، به استقلال پولی (به انگلیسی: Monetary Independence) است. راه نخست، تبدیلشدن به یک ابرقدرت تولید. بر اساس آخرین محاسبات، یکپنجم از کل تولیدات جهان متعلق به چین است. بنابراین ما نباید تعجب کنیم که همیشه مقدار صادرات چین از وارداتش بیشتر باشد. حال وقتی اقتصاد چین کند شود و درنتیجه کالاهای کمتری وارد کند، مازاد تجاری (به انگلیسی: Trade Surplus) این کشور به بیشترین حد خود در تاریخ رسیده است. بهعبارتدیگر، جهان به تولیدات چین نیاز دارد.
بنابراین بااینکه این کشور ارز ذخیره جهانی را تحت کنترلش ندارد، بانک مرکزی تقریباً پول نامحدودی برای خرج کردن دارد و بهاحتمالزیاد از آن برای دفاع از ارز ملی کشور استفاده و اثر فرار سرمایه را خنثی خواهد کرد. چنین پشتوانهای، از ورشکستگی مانند سریلانکا جلوگیری خواهد کرد. البته همانطور که در ماه فوریه 2022 دیدیم، مازاد تجاری بهتنهایی برای جلوگیری از سقوط روبل روسیه کافی نبود. مشکل روسیه در آن این بود؛ بااینکه پول زیادی از طریق صادرات وارد بانک مرکزی میشد، اما از آنطرف مردم روسیه پول خیلی بیشتری را از کشور خارج میکردند. اتفاق مشابهی برای ترکیه نیز رخ داد؛ زمانی که مردم به دولت اعتماد نداشتند و لیره را با بیتکوین، طلا و دلار تعویض کردند.
راه دومی که چین توانسته به استقلال پولی برسد، کنترل سرمایه (به انگلیسی: Capital Control) است. بهطور ساده، کنترل سرمایه یعنی دولت خروج پول و سرمایه از کشور را بهشدت دشوار، سخت و تا حدی غیرممکن میکند. در مورد دولت چین، اجرای چنین سیاستی با توجه نظام سیاسی بسته کشور، بسیار آسانتر خواهد بود. همین سیاست مشابه را کرملین، پس از تحریمهای غرب در کشور اعمال کرد.
چنین عملی واضحاً به روسیه کمک کرد تا مانند سریلانکا سقوط نکند. ترکیب سیاستهای کنترل سرمایه و مازاد تجاری، بدان معناست که چین مانند آمریکا استقلال پولی لازم برای چاپ پول نامحدود را دارد. پس فروپاشی کامل تقریباً غیرممکن خواهد بود.
نتیجه چه خواهد شد؟
با همه اینها، چین هنوز در دردسر بزرگی افتاده است. حباب املاک این کشور، بزرگترین حبابی است که دنیا به چشم خود دیده است. بااینکه خود دولت مشغول ترکاندن حباب است، اما همزمان از سه طریق به اقتصاد ضربه میزند:
- سیاست تکفرزندی درگذشته
- قرنطینه او میکرون
- سرکوب صنایع حوزه فناوری و بهطورکلی بخش خصوصی
اما ازآنجاییکه چین استقلال پولی پیداکرده و احتمالاً از اشتباهات رکود بزرگ آمریکا درس گرفته است، بنابراین پاسخ به سؤال آیا اقتصاد چین در حال فروپاشی است؟ خیر خواهد بود. به نظر میرسد محتملترین سناریو، یک رکود کوتاهمدت، دخالت بزرگ دولت، ایستایی طولانیمدت و کاهش آهسته رشد اقتصاد (مانند اقتصاد مرده کشور ژاپن) باشد.
این پست دارای یک نظر است
منبع:
Money and Macro blog