علت تنهایی افراد موفق از زبان جردن پیترسون

Author picture

عموماً افراد موفق تنها هستند. ما تنها در مورد سلبریتی‌هایی مانند بیل گیتس، ایلان ماسک و یا جف بیزوس حرف نمی‌زنیم، بلکه در مورد افراد موفق واقعی در دنیای واقعی حرف می‌زنیم که برای رسیدن به آن جایگاه بالا، به‌راستی بسیار تلاش کردند، عرق ریختند و زحمت کشیدند. این افراد به‌واقع تنها هستند و به‌جز چند زالوی شهرت‌طلب و گله‌ای آهن‌پرست، دوست یا خانواده حقیقی دیگری را در زندگی‌شان نخواهی یافت. اما علت تنهایی افراد موفق چیست؟ چرا عمده اشخاص ثروتمند خودساخته و کسانی که قله‌های علمی را در بالاترین سطح فتح کرده‌اند، بسیار تنهاتر از دیگران هستند؟ آیا موفقیت و تنهایی رابطه مستقیمی با یکدیگر دارند؟ در این بخش از یادداشت‌های ویتارو، قصد داریم برای پاسخ به سؤالات فوق به دکتر جردن پیترسون (به انگلیسی: Jordan Peterson)، روان‌شناس بالینی، استاد دانشگاه محبوب و مطرح تورنتو کانادا و نویسندۀ کتاب‌های «دوازده قانون زندگی: نوشدارویی برای بی‌نظمی (۲۰۱۸)» و «فراسوی نظم: دوازده قانون دیگر زندگی»، مراجعه و علت تنهایی افراد موفق را از زبان او واکاوی می‌کنیم.

علت تنهایی افراد موفق از زبان جردن پیترسون

هزینه موفقیت

ما درگذشته، در دو یادداشت (فلسفه توتال فوتبال و کسب‌وکار و افسانه کار سخت) در مورد تخصص‌گرایی و کلی‌گرایی نوشته بودیم. اگر تو تنها بر روی حرفه، شغل و کسب موفقیت تمرکز کنی، قطعاً پیشرفت بسیار زیادی خواهی کرد. ازنظر جردن پیترسون، این استراتژی، تخصص‌گرایی است که درصد کوچکی از مردان، با اشتیاق و تمایل کامل آن را در پیش می‌گیرند. آن‌ها 80 ساعت در هفته کار و تمام انرژی و زمان خود را صرف فتح قله‌های موفقیت می‌نمایند. افراد موفق همه‌چیز را بر احتمال بسیار پایین پیروزی در آن جایگاه محدود و استثنایی ریسک می‌کنند.

برای افراد موفق این امر بسیار سخت است؛ آن‌ها به‌آسانی نمی‌توانند خانواده تشکیل دهند. شاید این تک‌بعدی بودن، هزینه‌ای است که باید برای استثنایی شدن در یک‌چیز بدهند. این بهای تخصص‌گرایی محض است. برای مثال اگر تو بخواهی به یک نابغه ریاضی تبدیل شوی، باید همیشه در آزمایشگاهت مشغول باشی، 80 ساعت در هفته کارکنی و به شکلی تک‌بعدی و با استفاده از هوش بالایی که داری، همه انرژی‌‌ات را خرج کنار گذاشتن همه رقبایی که مشغول این کار هستند، کنی. این تنها راه است و هیچ روش دیگری وجود ندارد. اما مشکل اینجاست که دیگر زندگی برایت باقی نمی‌ماند.

علت تنهایی افراد موفق از زبان جردن پیترسون

اگر تو عاشق علم و دانش هستی و همچنین توانایی تمرکز استثنایی برای رسیدن به این هدف در وجودت نهادینه‌شده، اول اینکه تو شخص خاص و نادری هستی و دوم، باید بهایش را نیز بپردازی. اما، اگر می‌خواهی در زمره افراد موفق قرار بگیری، باید بدانی که این کار، کار بسیار ریسکی است و باید چیزهای بسیار زیادی را فدای رسیدن به آن جایگاه کنی. ازنظر جردن پیترسون، این سبک زندگی، سبک زندگی سالمی نیست.

سبک زندگی سالم شامل خانواده، کارهای پرمعنی، جذاب و جالب خارج از حیطه کار و شبکه‌ای از دوستان است. همین سه چیز برای داشتن یک زندگی شاد و سالم کافی هستند و تو اطمینان داری که اگر یکی از آن‌ها از بین برود، همه‌چیز از بین نخواهد رفت. بهایی که برای زندگی سالم باید پرداخت، این است که هر چه تلاش بیشتری برای برقراری توازن در زندگی‌ات کنی، احتمال استثنایی شدن و رسیدن به قله تخصص‌گرایی را نیز کاهش می‌دهی. زندگی سالم چیزی است که افراد موفق آن را ندارند. درهرصورت اگر به زندگی‌ات به‌صورت کلی بنگری، ممکن است این راه، استراتژی بسیار خوبی باشد.

علت تنهایی افراد موفق از زبان جردن پیترسون

تمامیت و کمال

کارل یونگ (به انگلیسی: Carl Jung) روانشناس مطرح سوئیسی، گفته بود که:

مردان به دنبال کمال و زنان به دنبال تمامیت هستند.

جمله بالا، به‌وضوح تفاوت ارزش‌گذاری مردان و زنان را در قله هرم موفقیت به ما نشان می‌دهد. کمال مدنظر یونگ، موفقیت در یک‌چیز و جستجوی ابدی دررسیدن به تخصص افراطی است. البته که همه مردان این کار را انجام نمی‌دهند و یونگ در مورد افراطی‌گرایان صحبت می‌کند.

اما بحث تمامیت فرق می‌کند. کلی‌گرایی و تمامیت‌گرایی مدنظر یونگ، دید همه‌جانبه به زندگی است. یعنی زنان موفقیت را نه استثنایی بودن در یک موضوع خاص، بلکه خوب بودن در همه موضوعات می‌بینند. افراد موفق در نظر آن‌ها، کسانی هستند که در زندگی توازن بالایی ایجاد می‌کنند.

علت تنهایی افراد موفق از زبان جردن پیترسون

جردن پیترسون، تفاوت تمامیت و کمال مدنظر یونگ را به این شکل توضیح می‌دهد؛ کمال در افراد موفق به معنای 150 درصد بودن در یک موضوع خاص و تمامیت به معنای 80 درصد بودن در پنج موضوع متفاوت در زندگی است. درست مانند کلاس‌های مختلف دربازی‌های رایانه‌ای (خصوصاً سبک نقش‌آفرینی) که شخصیت اصلی می‌تواند در یک موضوع خاص (مانند مهارت نبرد تن‌به‌تن) به شکل استثنایی و صددرصدی تمرکز کند تا در آن بهترین شود و یا در همه مهارت‌های موجود در بازی به‌صورت 80 درصدی وقت صرف کند تا به یک شخصیت همه‌کاره تبدیل شود.

ازنظر جردن پیترسون، زندگی تخصص‌گرایان و افراد موفق زندگی چندان شادی نیست. وقتی در پنج موضوع مختلف در زندگی به 80 درصد پتانسیل موجود دست پیدا کنی، آن زمان است که به موفقیت حقیقی می‌رسی. جردن پیترسون می‌گوید بیشتر زنان‌ وقتی به دهه 30 زندگی می‌رسند، از آن حرفه‌ای که مدت‌ها به‌صورت تک‌بعدی در آن مشغول بودند، خارج می‌شوند. آن‌ها نمی‌خواهند که 80 ساعت در هفته را برای رسیدن به آن جایگاه استثنایی و خاص صرف کنند. نه اینکه نتوانند، صرفاً تمایلی به این کار ندارند و آن را بی‌ارزش می‌پندارند. تعجبی هم ندارد، زیرا چرا باید تخصص‌گرایی محض ارزشی داشته باشد؟

علت تنهایی افراد موفق از زبان جردن پیترسون

ازنظر جردن پیترسون، دو دلیل برای طرز تفکر تمامیتی زنان نسبت به موفقیت و افراد موفق وجود دارد:

  1. جایگاه اجتماعی بالا، آن‌ها را در «بازار جفت‌گیری» جذاب نمی‌کند.
  2. بازه زمانی زنان بسیار فشرده است.

مردان و زنان متفاوت هستند و هرکس به هر شکلی بخواهد این‌ها را برابر بداند، اگر نگوییم احمق، می‌گوییم عقب‌مانده از همه‌چیز است. در بازار جفت‌گیری (اصطلاحی که جردن پیترسون به کار می‌برد)، مردان به‌ظاهر زنان و زنان به شخصیت مردان جذب می‌شوند. به همین دلیل است که جایگاه اجتماعی بالا نمی‌تواند امتیاز ویژه‌ای برای زنان محسوب گردد، اما برعکس آن صادق است.

همچنین زنان، زمان کمتری برای تشکیل خانواده نسبت به مردان در اختیار دارند. مردان می‌توانند بگویند که من حتی می‌توانم در 60 سالگی نیز تشکیل خانواده دهم و بچه‌دار شوم. اما زنان حداکثر باید در دهه 30 از عمرشان، زندگی‌ را جمع‌وجور نمایند. زیرا اگر این زمان بگذرد، دیگر زندگی تشکیل نخواهد شد و به‌احتمال فراوان تا ابد تنها می‌مانند. این موضوع کابوسی دردناک، وحشتناک و فجیع برای هر دختری در هر کجای این کره‌خاکی است.

علت تنهایی افراد موفق از زبان جردن پیترسون

رقبای تو باهوش، پرتلاش و دارای استعدادهای خدادادی کم‌نظیری هستند و تو برای رسیدن به جایگاه یک درصد افراد موفق، باید از آن‌ها باهوش‌تر، پرتلاش‌تر و حتی دارای استعدادهای خدادادی بیشتری در آن حیطه تخصصی باشی. تلاش زیاد به معنای ساعات طولانی کار کردن به‌صورت مستمر است. اگر رقیبت 80 ساعت در هفته مشغول کار باشد و تو تنها 30 ساعت در هفته را برای این کار اختصاص دهی، آن‌وقت رقیبت چنان از تو جلو خواهد زد که امکان ندارد، به‌هیچ‌وجه به او برسی. حال باید از خودت بپرسی، آیا مایلی که به یک دانشمند بی‌نظیر، برجسته و ممتاز تبدیل شوی؟ اگر پاسخ بله است، دوباره فکر کن. آیا به‌راستی و به‌واقع این چیزی است که می‌خواهی؟ آیا زندگی بدون دوستان، خانواده و تفریح معنادار چیزی است که به دنبالشی؟ آیا این هدف نهایی زندگی و همه‌چیزی است که می‌خواهی؟

برای امتیاز به این نوشته کلیک کن!
[کل: 5 میانگین: 4.2]

ویتارو در شبکه‌های اجتماعی

من به دنبال آزادی مطلق هستم:

محبوب‌ترین‌ها

آخرین‌ها

پیشنهاد سردبیر

سیاست

دیدگاهتان را بنویسید